ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
با عجله از تالار اومدم بیرون و با داماد (دوستم) خوش و بشی کردم و بهش تبریک گفتم رفتم بیرون و کنار درخت کاجی که روبروی تالار بود و ماشین عروس رو زیرش پارک کرده بودن ایستادم دختربچه خوشکلی از در تالار بیرون اومد و با ناز خاص کودکانش خودش رو به ماشین عروس رسوند توی اون لباس توری سفید مثل یه عروس خوشگل شده بود رفت و جلوی کاپوت ماشین که با گل های زرد قشنگی تزئین شده بود ایستاد، ربان های خوش رنگ صورتی رو مرتب کرد و یه شاخه از گل ها رو برداشت و روی پنچه های پاش بلند شد و به زحمت اون رو بین شیشه و برف پاکن گذاشت برگشت عقب و برنداز کوتاهی کرد لبخند زد و یه شاخه گل دیگه هم برداشت و زیر برف پاکن دوم گذاشت بعد با متانت فوق العاده قشنگی وارد تالار شد وقتی روی فرش قرمز تالار قدم بر می داشت فقط دلم می خواست یه بار دیگه برگرده تا ببینمش! مات و منگ و مدهوش غرق در افکار خودم بودم که دختر بچه کوچیک دیگه ای با لباس های رنگ و وارنگ آهسته نزدیک ماشین عروس اومد و مثل گنجیشکی که می خواد دون برداره همه جا رو بر انداز کرد آهسته آهسته خودش رو به ماشین نزدیک کرد و با احتیاط کامل برف پاکن رو بلند کرد و یه شاخه گل رو برداشت و دوید سمت تالار! نا خوداگاه زیر لب لبخند زدم اونطرف پسربچه ها غرق بازی بودن و سر این که کی رئیس باشه دعوا می کردن.. از لابلای شلوغی یه پسر بچه هق هق کنان و بهانه گیر خودش رو به من رسوند و انگشتای دستم رو گرفت و با گریه گفت: بابا! بابا! نشستم و گرفتمش توی دست هام و گفتم چی شده عزیز دلم.. هق هقش قطع شد و بعد یه مکس کوچیک مثل این که ازم ترسیده باشه دوید سمت باباش که داشت از درب تالار خارج می شد!! بلند شدم و با چشم تعقیبش کردم همه دنیا توی دلم تنگه..
بمیرم الهی عزیز دلم
تبادل لینک؟
خوش آمدید..
از وبلاگتون دیدن کردم، خوشحال می شم..
ممنون که آمدید . خدانگهدار
کاوه جان با چه اسمی لینکت کنم
عابر بی ادعا
اینجور اگه پش بره هر چی بچس بیاد یه گل بکنه که دیگه اون ماشین عروس ماشین عروس نمیشه هاااااااااا حالا شما هی تو حس خودت بمون!!!!
به به تا باشه از این مجالس
نمی دونم چرا از حرفتون خندم گرفت
اصلا حواسم نبود تو حال خودم بودم ..
دیر گفتی کاوه جون
بااسم کاوه لینکت کردم
ببخشید
خواهش می کنم ممنون
نه شما فکر کنم این قضیه خیلی روت تاثیر گذاشته ها
آپ کن داداشی
بعله ، چشم من هم داشتم به همین فکر می کردم
akhiii ishallah 12gholoo bache dar shin dige too in hessa nemirin
آها..
باید بگم ممنون الان؟!
چیزه میگم دعا بود دیگه..
کاوهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپ
ککککککککککککککککککککککککککککککککننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن
آآآ
اوم!!
چیزه، بعله چشم!! جسارتا چیزه میگم من تو رفتارتون دقت کردم زود ناراحت میشین، شرمنده واستون بده حالا ما یه وختایی می ریم نیستیم دیگه این همه دوستان ( مثل مدیر محترم وبلاگ یاداشت های یک دختر سر به هوا-) تشریف می برن مرخصی مام دل داریم خو..
در ضمن من روزی دو بار آپم داداشی
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآخ کاوووووووووووووهههه
شرمنده
salam bebekhasid ye soale ye name khoosoosi dashtam azatoon faght chon neveshtin irani azatooon miporsam age khastin javab bedin age na ham ke hichi
shoma ba nima irani nesbati darin ?
سلام، خیر من با ایشون نسبتی ندارم