عابر بی ادعا

بدون شرح

عابر بی ادعا

بدون شرح

زندگی روی صفحه کلید

   

دوباره ماه رمضان اومد خدا رو شکر می کنم هرچند آدم خوبی نیستم ولی هرچی هست "لااقل دلم می خواد خوب باشم" آخه مگه این همه آدمای دور و بر که هستن میذارن! مثلا بغض که می کنم فشار که روم بیاد دلم می خواد بزنم به سیم آخر و.. اینجا زندگی خوبی دارم من مدتهاست که کاوه هستم و دلم می خواد کاوه بمونم البته نه اینکه همیشه هینطور که هستم نه دلم میخواد رشد کنم و بزرگ بشم اما کاوه باشم یعنی جدای از همه ی تعلق های خاطر و دقدقه ها و استرس ها درست مثل بچگی ها، نمی دونم تجربه کردی یا نه آدم تا بچه است رویای بزرگ شدن داره و وقتی بزرگ می شه حاضره همه چیزش رو بده تا به اون دوره برگرده خالی خالی راحت راحت گاهی فکر می کنم گریه بچگی هام رو به هزارتا خنده این روزها هم نمی دم.

راستی دیروز سحر نزدیک بود خواب بمونم چشمت روز بد نبینه "دیگه نمی دونم آدم فقط توی چند ثانیه آخر چنتا قاچ هندونه می تونه بخوره از ترس این که مبادا در 16 یا 17 ساعت آینده از تشنگی تلف بشه! بعد هم تا سوت پایان و دینگ دانگ اذان هر لحظه سرعتش رو بیشتر کنه و ببخشینا قاچ های نامتناسب و ناهماهنگ رو اوهوم اوهوم به قول معروف اوهوم شرمنده خرگاز بزنه!! نمی دونید وختی امام راحل تو شبکه 4 قبل از اذان دعا می کنه ذربان قلب!! زربان؟ ظربان!! خو حالا هرچی می تونه تا مرزی بالا بره که رگهات مثه بادبادک های ماری باد کنه (اسمی که ما دوران بچگی به این بادبادک ها د آقا چه گیری دادیا خو بادکنک! به این بادکنک های دراز که اون آقاهه هر روز توی پارک دستش می گرفت و من با التماس از بابا می خواستم که یکی اش رو برام بخره و خیلی وقت ها هم نمی خرید به بهانه این که این بادکنک ها بدرد نمی خوره دهنیه!! و بعد کلی با مامانم می خندیدن.. آخه یه روز وقتی می خواست یکی اش رو برام بخره وختی یارو یکی اش رو از تو جیبش در آورد تا برام بادش کنه یهو من شروع به داد و هوار و فریاد و فغان کردم که الا و بلا من همانی را که این آقا اون بالا بسته می خوام بنده خدا با هزار زحمت بادبادک رو در آشوب سر و صدای ما باد کرد و به من نشون داد گفت بفرما این که از اونم قشنگتره پسره خوشکل (با کمی کج و راست کردن لب و دهن و اینها) من هم که دیگه کمی آرام شده بودم نق نق کنان گفتم نومخوام دهنیه! می دونید بنده خدا با چه زحمتی بادکنک رو از روی چوب برای ما جدا کرد اولا بادکنک دستش که بادش خالی شد و از دستش ژرید رف تو جوب سیصد چهارصدتا دیگشم ترکید آخر سر با بدبختی و نفس نفس زنان بادکنک رو آورد جلو و گفت بفرما رییس و من هم با شیتنت خاص خودم از دستش چنگ زدم و در کمال نا باوری اونقدر کشیدم و کشیدمش تا ترکید البته باباجون پولش رو داد ولی صحنه دور شدن ما از بنده خدا این طوری بود که همین طور که ما ژشت به اون دور و دورتر می شدیم نفسش رو باشدت داد بیرون و گفت پوووووووووووفففف! و کلاهش رو در آورد و گرفت توی دوتا دستاش! 

 

 

                                                            پایان/دوستون دارم 

نظرات 4 + ارسال نظر
دختر سر به هوا شنبه 22 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:44 ب.ظ

جالب بود!!! تاریخ نوشتن من و شما بعد از مدتها تو یه روز بود! بدون اینکه از قبل می دونستیم!!
هول هولکی خوردن سحری قبل از اذان رو تجربه کردم !! واقعن ضربان قلب نافرم میره بالا:)))))
بادکنک! هیچ وخت تو بچگی نخریدم! یا واسم نخریدن!! الان که فکرشو می کنم اصن به نظرم چیز چرتی و مزخرفی هست!! یه چیزو باد می کنه هی میره بالا هی از فشارش می دی بالاخره می پوکه!! بی هدف و بی مقصود!! فوق فوقش آخرش با تیکه پاره هاش صداهای عجیب غریب درمیاری و کلی می خندی!! اگه من جای اون آقای بادکنک فروش بودم یه روز یه جایی تنهایی گیرت میآوردم و حسابی از خجالت درمیاومدم...

این بادکنکا رو دیدم یاد عکس کاور فیس بوکم افتادم یه پسره هست کلی بادکنک دستشه و بین زمین و هوا معلقه!!!

چقدر پرحرفی کردم

بعله واقعا همین طور هس ینی به نظر منم عجیبه حس عجیبیه وقتی رفرش میزنی و مطمینی قراره یه اتفاقی بیفته حالا یا میفته یا نمیفته!! چی گفتم!!
خوش اومدین

دختر سر به هوا شنبه 22 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:46 ب.ظ

الان منم بعد از کامنت مرض رفرش گرفتم :))))))))))))
از بس هولم دیگع

محمودی جمعه 28 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:17 ق.ظ http://companylaw.blogfa.com

خواهش میکنم داداشی
نظر لطفتونه... شما هم همچنین موفق باشین..
بازم به ما سر بزن...منم سر میزنم..
پس به افتخار دهه شصتیا بزن کف قشنگرو..

قربانت وبلاگ قشنگی دارید باعث افتخار ماست اینم یه کف مرتب

علی مجیر چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:19 ق.ظ http://comment.blog.ir

سلام
خوش قلمی
ماه رمضونم بد فشار آورده مث اینکه دیگه نیومدی به روز شی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد