عابر بی ادعا

بدون شرح

عابر بی ادعا

بدون شرح

من توبه کرده ام ..

برای نوشتن نیامده ام که : 

نوشتن دردی را دوا نمی کند 

آمده ام گوشه ای بنشینم  

از ایستادن بی خودی کنار آن دیوار خسته شده ام.. 

حالا دیگر نه منتظرم و نه چشم به راه کسی هستم 

و تنها 

در این نظاره گه غروب طلایی خورشید 

به التماس قطرات باران ایستاده ام 

که عشق را دوباره برایت معنا کنند : 

و اما این بار نه به نام من! 

که حالا دیگر مرده ام 

آرزویم این است که گناه نابخشودنی ام را فراموش کنی 

که ببخشی  

که بروی.. 

آری !! 

گناه من همین بس که ! 

سرود عشق را زمزمه کرده ام 

ولی نه به امید رسیدن 

که خود می دانستم! 

راهی برای رسیدن وجود ندارد 

و این یک رویای شیرین است 

که به کام یک کابوس بزرگ فرو می رود!
سحرگاه نزدیک است 

زیر آن درخت 

تکه سنگی است 

که روی آن نوشته ام : 

خودش می داند! 

من حالا به نزد خدا خواهم رفت 

و برایش سیب سرخی خواهم برد  

و صداقتم را زار خواهم زد که:   

من توبه کرده ام!  

نظرات 3 + ارسال نظر
تنهاى شب سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:07 ب.ظ http://mhi12.blogsky.con

سلام؛ عید شما مبارک!
مطلب زیبایى بود!
در صورت تمایل به تبادل لینک به وبلاف من مراجعه کن.
در پناه حق...

[ بدون نام ] چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:46 ق.ظ

salam shere zibaii boood
amma be nazare man neveshtan khili az darda ro dava karde ya laghal vase man in bood . .


amma jedan shere ghashangiii boood . ay kash tobe be hamin rahati bood oon vaghte hame to behesht boodiam .

نه نوشتن دردی رو دوا میکنه و نه توبه کردن به این راحتیه اما توبه پذیری خدا و رحمت اللهی که انسان رو به آینده امیدوار می کنه و اشتیاق به حضور رو در دل انسان زنده می کنه..

سوگل چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:49 ق.ظ http://www.yaddasht88.mihanblog.com

سلام!
جالب بود

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد